ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ ”تلاجن“ سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام در آندم که برجا درّه ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گر ام یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛
ترا من چشم در راهم.
زمستان ۱۳۳۶
”تلاجن نام درختی جنگلی است؛ درخت ارژن“
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.